Friday, July 29, 2011

ماهی وار باله های کوچکم را تکان میدهم
شنا میکنم و دور می شوم
چشمان تو همچنان خیره

Saturday, July 2, 2011

سایه ای از چشمانم می گذرد
به دنبال صاحبش می گردم
حیران و سر درگمم
توهم خیالم است؟ انگار

Thursday, June 2, 2011

نقدی بر " تنها دو بار زندگی میکنیم

سیامک ،راننده  مینی بوس از بیماری افسردگی خود خبر دارد و خود را جسدی متحرک می نامد که به زودی به دنیائی مردگان واقعی خواهد پیوست.این جملات را زمانی که با دخترجوانی  (شاهزاده) که بسیار سر زنده و شاد است بیان میکند.سیامک قصد دارد  ،همزمان با روزتولدش ،خود کشی کند.در این چند روز باقی مانده به زمان مرگ، تصمیم میگیرد کارهائی را که در طول عمر خود انجام نداده بود ،انجام دهد.و از جمله  این کارها،انتقام از افرادی است که بانی  اخراج او از دانشگاه شدند و هچنین گذاران وقت با کسی است که خاطرات دختری را که دوست داشته برایش زنده میکند .
در ابتدا بیننده میپندارد که فیلم ساز زندگی فردی را که به افسردگی شدید مبتلاست به تصویر میکشد. با جلو رفتن در سکانس های فیلم،متوجه بیماری  روحی تمامی افرادی  که به نوعی با سیامک ارتباط پیدا کرده اند ،میشویم. فیلم ساز با انتخاب افراد  مختلف (زن و مرد)  که دارای شغل ها و رده های اجتماعی  مختلف هستند،تلاش میکند تا فضای بیمار جامع را به تصویر بکشد.هر کدام  از  آنها با روش خاص خود با مشکلات  کنار آمدند.خود کشی،تحمل کردن  و فراموش کردن مصائب  و تلاش برای شاد جلوه دادن خود.
هوای برفی و استفاده از رنگهای تیره ،به خوبی فضای سرد و بیمار جامع را به بیننده القا میکند.
در نهایت، فیلم ساز با ایجاد رابطه عاطفی بین  سیامک و شاهزاده ،روزنه امیدی برای ادامه زندگی، پیش پای آنها میگذرد.و هر دو لذت زندگی را حس میکنند. اگر چه ، سکانس اخر فیلم(عبور سیامک از کوهستان برفی) ، یادآور   شعر معروف حافظ " که عشق آسان نمود اول       ولی افتاد مشکل ها " میباشد

نویسنده:آزاده دیلم صالحی

Thursday, March 24, 2011

Eat,Pray,love نگاهی بر فیلم

مشابه بسیاری از داستان ها ، فیلم به  مقوله یافتن خود و عشق میپردازد.لیز(جولیا رابرتز )، پس از ازدواج دچار احساس گم گشتگی می شود و  تصمیم به ترک همسرمی گیرد .پس از مدتی دلبسته   پسر جوانی میشود.اما مجددا احساس ناخوشایند قبلی به سراغش میاید.و این بار، تصمیم به ترک هر آنچه که داشته می گیرد . اوبه این فکر فرو میرود که در سفربه ایتالیا و سپس هند ،خودش را پیدا کند . در ایتالیا ، لذت خوردن  و آشامیدن ،همصحبتی با دوستان، و شاد بودن از شادی دیگران را تجربه میکند.در سفر بعدی به هند با کمک مدیتشن،تلاش میکند تا به آرامش برسد.و در نهایت بر ترس خود، برای دوباره عشق ورزیدن ،غلبه میکند و خود را ، در زندگی با عشق، پیدا میکند.
آنچه برای من جالب بود،قسمت بندی فیلم به ۳ اپیزود در ۳ نقطه از جهان بود.لیز در نویورک شهری شلوغ با مردمی پر مشغله  اما در سطح  رفاه اجتماعی خوب زندگی میکند. اپیزود دوم در رم ،شهری با نماهای تاریخی و قدیمی با مردمی شاد ،و اپیزود آخر،در هند کشوری شلوغ ،پر جمیعت،و سنتی می باشد .در هر اپیزود ،لیز قسمتی از زندگی را می آموزد تا در نهایت قادر به درک فلسفه زندگی میشود.
نکته ای که بیش از هر چیز  توجه بر انگیز است،نشان دادن سنت ها ، آداب و رسوم و فرهنگ های مختلف در ۳ کشور و ۳ قاره است.برای مثال، نشان دادن  انواع خوراکی ها در ایتالیا با رنگ های مختلف  و یا نحوه بر خورد مردم در موقعیت های مختلف (استفاده از حرکات دست برای نشان دادن احساسات)،و به تصویر کشیدن جشن عروسی دوست هندی لیز ، بسیار جلب توجه میکند.
لیز در می یابد که در تمامی مکان ها ،و بر خلاف اختلافات فرهنگی، مذهبی ، و اجتماعی ، نقطه  واحد و مشترکی وجود دارد که نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن است
نویسنده:آزاده دیلم صالحی

Wednesday, March 23, 2011

بهار بهترین بهانه برای آغاز ،و آغاز بهترین بهانه برای زیستن است

Sunday, March 13, 2011

آقای مسعود کیمیایی کارگردان مشهور سینما به علت سکته مغزی در بخش سی سی یو بیمارستان جم تهران بستری میباشند.کیمیائی در جشنواره فجر امسال ،جایزه سیمرغ بلورین را برای فیلم جرم از ان خود کرد.
.با آرزوی بهبودی ایشان.

Saturday, March 5, 2011

black swan

نینا(ناتالی پورتمن) بالرین ۲۸ ساله برای انتخاب شدن در نقش قوی سپید و سیاه ،در باله دریاچه قو  تمرین میکند و در این وادی متوجه خلا های وجود خود میشود.وابستگی بیش از حد او به مادرش سبب شده که رشد کافی از نظر هوش اجتماعی نداشته باشد.اتاق پر از عروسک با کاغذ دیواریهای  صورتی  رنگ،  همراهی مادر قبل از خواب، نداشتن هیچ گونه رفت و آمد با همسالان ، زندگی تک بعدی و اعتماد به نفس پایین همه نشانگر نبود رشد کافی نینا است. باله دریاچه قو و تلاش برای تصاحب  نقش قوی سیاه که نینا در زندگی روزمره خود با ان غریبه است ،تلنگری است برای پیدا کردن خود.
در طول فیلم نینا دچار درگیریهای  ذهنی و توهماتی میشود تا در آخر موفق میشود از پیله ای که دوره خود تنیده رها شود. سکانس نمایش باله  دریاچه قو  و آماده شدن نینا در اتاق گریم خود برای نقش قو سپید ،نقطه نهایی فیلم است.نینا به گمان خود یکی از رقبای خود را شکست داده و از سر راه بر داشته است ،اما ناگهان متوجه میشود که تکه شیشه که فکر میکرد در بدن دوستش فرو کرده ،در بدن خودش فرو رفته بعد از کشاکش های بسیار میفهمد که رقیب اصلی او خودش بوده است،نکته  ای که  در طول فیلم رییس مدرسه باله به آن بار ها اشاره  کرده بود.نینا با تن زخمی به روی سن میرود و باله را با ایفای نقش قوی  سپید به پایان میبرد.در آخرین سکانس،وقتی قوی سپید خود را از بلندی به پایین پرتاب میکند ،حس رهایی و سبکی در نینا به وجود میاید و در آخر سر مست از یافتن خود  است .
نویسنده:آزاده دیلم صالحی

Wednesday, February 23, 2011

آغاز

زمان زیادی سپری شد تا بالاخره فکر ساخت  وب لاگ را عملی کردم.
امیدوارم این جا فرصتی برای بیان نظرات و به اشتراک گذاشتن آن ها به وجود بیاید.