Tuesday, April 24, 2012

در را که پشت سرم بستم یک نفس راحت میکشم. "آخیش ! عجب بورانی بود."  پالتوم را میندازم روی کاناپه. حالا یک ساندویچ مرغ کبابی با  سس  خردل میچسبه . بعدش هم یک فنجان چای داغ و یک رمان روسی .